سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 158033

  بازدید امروز : 3

  بازدید دیروز : 17

نجم الدین علامه حسن حسن زاده آملی

 
 
نویسنده: مهدی نوروزی ::: دوشنبه 87/6/18::: ساعت 12:19 صبح

إلهی، اگر عنایت تو دست ما را نگیرد، از چهل ها چلّ? ما هم کاری بر نیاید.

إلهی، خوشا آنان که همواره بر بساط قرب تو آرمیده اند!

إلهی، شکرت که این تهیدست پابست تو شد.

إلهی، خوشا آنان که در جوانی شکسته شدند، که پیری خودْ شکستگی است!

إلهی، عقل و عشق، سنگ و شیشه اند؛ عاشقان از عاقلان نالند نه از جاهلان.

إلهی، اگر کودکان سرگرم بازی اند، مگر کلانسالان در چه کارند؟!

إلهی، شکرت که پیر ناشده استغفار کردم، که استغفارِ پیر، استهزاء را ماند.

إلهی، آن که تو را دوست دارد، چگونه با خَلقت مهربان نیست.

إلهی، کی شریک دارد تا تو را شریک باشد.

إلهی، من واحدِ بی شریکم،‌ چگونه تو را شریک باشد. 

إلهی، خوشا آن دم که در تو گُمم!

إلهی، از من و تو گفتن شرم دارم؛ «أنتَ أنتَ».

إلهی، نه خاموش می توان بود و نه گویا؛ در خاموشی چه کنیم،‌ در گفتن چه گوییم؟

إلهی، تن به سوی کعبه داشتن چه سودی دهد، آن که را دل به سوی خداوند کعبه ندارد؟

إلهی، عبادت ما قُرب نیاورده بُعد آورده است،که (وَیلٌ للمُصَلّین* الّذینَ هُم عَن صلاتِهِِِِم ساهُون!- ماعون/5-4)

إلهی، کامم را به حلاوت تلاوت کلامت شیرین بدار!

إلهی، فتح قلب به ضمّ عین است، نصب عینم مرفوع، «غُضّوا أبصارَکُم تَرَی العَجائب!»

إلهی، قول و فعل، قائل و فاعلند در لباس دیگر، که (کُلٌّ یعْمَلُ عَلی شاکِلَتِه- إسراء/84) در کتاب تدوین و تکوین جز مصنف آن کیست.

إلهی، از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن بیشتر.

إلهی، این آفریده که بدین پایه مهربان است، آفرینند? وی در چه پایه است؟

إلهی، خفتگان را نعمت بیداری ده،‌ و بیداران را توفیق شب زنده داری و گریه و زاری!

إلهی، جز این نمی شد، با که درآویزم.

إلهی، تو خود گواهی که این سخنان از بی تابی است؛ بر ما متاب!

إلهی، چه رسوایی ای از این بیشتر که گدا از گدایان گدایی کند.

إلهی، جنّ گفتند: (سَمِعْنا قُرآناً عَجَباً* یهدی إلی الرُّشدِ فَآمَنّا بِهِ- جن/1-2)، وای بر إنسی که از جن کمتر است!

إلهی، وای بر من اگر دلی از من برنجد!

إلهی، ای کاش الفاظی جز اسمای عُلیا و صفات حُسنایت نبود، که از الوان الفاظ چه رنگها گرفته ایم.

إلهی، من کیستم و اطوار خلقتم چیست؟

إلهی، همه از مردن می ترسند، و حسن از زیستن، که این کاشتن است و آن دِرَویدن (کُلَّما رُزِقُوا مِن ثَمَرهٍ ِرزْقاً قالوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْل و اُتُو بِهِ مُتَشابِهاً- بقره/25) الدنیا مزرعة الآخرة، (جَزاءً وِفْقاً-نبأ/26)

إلهی، توفیق امتثال آن رؤیای شیرینِ «یا حسن خُذِ الکتابَ بقُوَّهٍ» مرحمت بفرما!

إلهی، غذا به کردار و گفتار رنگ و بو می دهد؛ وای بر آنکه دهنش مزبله است!

إلهی، عبادت بی معرفت خرواری بی خردلی، (فَلا نُقیمُ لَهُمْ یومَ القیامَةِ وَزْناً- کهف/105)، خرّم آنکه (ثَقُلَتْ مَوارینُهُ- اعراف/8- مؤمنون/102- قارعه/6)

إلهی، میوه در طول هست? خود است و جزا در طول عمل، بلکه نفس عمل، (یومَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِن خَیرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ- آل عمران/30) «روضةٌ مِن ریاضِ الجنه»‌ است.

إلهی، در بسته نیست، ما دست و پا بسته ایم.

إلهی، در جواب خطاب (یا أیها الّذینَ آمنوا)، لبیک بگویم مای? شرمندگی است، نگویم دور از وظیف? بندگی.

إلهی، امروز هم چون (الیوم نَخْتِمَ عَلی أفْواهِهِم- یس/65) که (لا یسْئَلُ عَمّا یفْعَلُ  وَ هُمْ یسْئَلُونَ- أنبیاء/23)

إلهی، دل خوشم که إلهی گویم.

إلهی، دل به جمال مطلق داده ایم، هر چه بادا باد.

إلهی، کیست که موفّق به زیارت جمال دل آرایت شد و شیدایت نشد.

إلهی، کی الله گفت و لبیک نشنید.

إلهی، حرف هایم اگر مشوّش است،‌ از دیوانه پراکنده خوش است.

إلهی، گل، دماغ را معطر می کند و گندنا، دهن را ابخر، با این که کاشت? دیگرانند و خارج از ذات ما. پس آنچه در خود کاشته ایم با ما چه خواهد کرد.

إلهی، عمری کوکو می گفتم و حالا هوهو می گویم.

إلهی، پیش از تشنگی، آب از چشمه سار می جوشد و تشن? تشنه است، و پیش از گرسنگی، گندم از کشتزار می روید و گرسن? گرسنه است؛ عشق است که در همه ساری است بلکه یکسره جز عشق نیست.

إلهی، خوابهای ما را تبدیل به بیداری بفرما!

إلهی، آن که سَحَر ندارد، از خود خبر ندارد.

إلهی، ذلّت و لذّت، قریب هم بلکه قرین همند، که (إنَّ‌ مَعَ العُسْرِ یسراً- شرح/6) راهرو در رنجِ تن گنجْ توان یابد و در این بار گران، بار گران.

إلهی، آن که عالم است عامل است؛ این خفته صنعتگر است نه دانشور.

إلهی، آن که سرمایه دارد و از آن بهره نمی برد، از گدا گرفتارتر و بیچاره تر است.

إلهی، شکرت که در لباس دوستانت هستم، مرا در عِدادِ دوستانت بدار!

إلهی، در صورت انبیایم داشتی، در سیرت آنانم هم بدار!

إلهی، عاشق را ترک ماسوای معشوق،‌عین فرض است، که یک دل و دو معشوق کذب محض است.

إلهی، در (إیاکَ نَسْتَعین) صادقم و در (إیاکَ نعبُدُ) کاذب نیستم.

إلهی، کریم? (اللهُ یتَوَفَّی الأنْفُس حینَ مَوتِها و الَّّتی لَم تَمُتْ فی منامِها- زمر/42)، خواب را شیرین می کند و مرگ را شیرینتر.

إلهی، شب پره را در شب پرواز باشد، و حسن را نباشد!

إلهی، هر چه پیش آمد خوش آمد، که مهمان سفر? توایم.

إلهی، تن خوش است که برای یکتا دوتا بود، و جان خوش است که از دوتا یکتا بود.

إلهی، اگر خداخدا نکنیم چه کنیم، و اگر ترک ماسِوا نکنیم چه کنیم؟

إلهی، در شگفتم از کسی که غصّ? خودش را نمی خورد و غص? روزی اش را می خورد.

إلهی، فرزانگان گنگ شدند،‌ دیوانگان چه بگویند؟

إلهی، اسمی جز بی اسمی برایم مباد!

إلهی، چرا بگریم که تو را دارم، و چرا نگریم که منم.

إلهی، در این جهان پر هیاهو چرا من هوهو نکنم.

إلهی، بر سر نوح نجی چه آوردند که تا (رَبِّ‌ لا تَذَر- نوح/26) گفت؟!‌ (سلامٌ علی نوحٍ‌ فِی العالَمین- صافات/79)

إلهی، کودکان کتابی، به وعد? گردو به کمال رسند،‌ و بزرگان کودک مآب به وعد? مینو.

إلهی، خوشا به حال عالین،‌ که جز تو ندیدند و ندانند.


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


نجم الدین علامه حسن حسن زاده آملی

مهدی نوروزی
آقای حسن زاده را کسی نشناخت جز امام زمان و راهی را که حسن زاده در پیش دارد خاک آن توتیای چشم طباطبایی. (علامه طباطبایی)
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

بایگانی

 

اشتراک