بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 27
این بحث را به نقل گفتارى از شیخ رئیس رضى عنه الله در تایید تمسک به برهان ، که خواص را به کار آید، خاتمه مى دهیم .
شیخ در شفا گفتاری را می فرماید که خلاصه مفادش این است که منکرین حکمت و فلسفه ، از راه قصور عقل و نظر و درایتشان ، منکر شده اند. و ترجمت گفتارش اینکه :
(در زمان خود گروهى را دیدیم و مشاهده نمودیم که نخست تظاهر به حکمت مى نمودند و قایل بدان بودند و مردم را به حکمت دعوت مى کردند و حال اینکه پایه شان در حکمت پایین بود. پس چون به قصورشان آشنا شدیم و حالشان آشکار شد، انکار کردند که حکمت را حقیقتى و فلسفه را فایدتى باشد. و بسیارى از آنان را چون ممکن نبود که خود را از معرفت و عقل بکلى منسلخ نمایند، آهنگ بدگوئى به مشاء و عیبجوئى به کتب منطق نمودند؛ پس چنین ایهام کرده اند که فلسفه افلاطونى و حکمت سقراطى است و درایت جز نزد قدماى پیشین و فلاسفه فیثاغورثى نیست . و بسیارى از آنان چنین گفته اند: هر چند فلسفه بلکى بى حقیقت نیست و اندک حقیقتى دارد، در فرا گرفتن آن بهره اى نیست که نه بکار امروز آید و نه بکار فردا؛ زیرا که نفس انسانى مانند جان بهیمه تباه شدنى است ، دیگر رنج در تعلم را چه سود.
و کسى که دوست دارد دیگران در حق او اعتقاد داشته باشند که او حکیم است و حال این که قوه او از ادراک حکمت ساقط است ، چاره جز اینکه دست در گردن صناعت مغالطه افکند ندارد. و از این جاست که از روى قصد، بحث از مغالطه مى کند؛ و چه بسا که از روى گمراهى ، تا خویشتن را در نزد مردم حکیم جلوه دهد.)
این بود ترجمه گفتار آنجناب . آنکه در آخر فرمود کسى که دوست دارد دیگران او را حکیم بدانند دست به گردن مغالطه مى اندازد، نکته اى بسیار ارزشمند است . نعوذبالله من شرور و سیئات اعمالنا.
عبارت یاد شده شفاء را متاءله سبزوارى در شرح اسماء نقل فرموده است و مطالبى مفید عنوان کرده است ؛ به آن رجوع شود.
شیخ بزرگوار ابن سینا، در تصلب به عقیده اش ، مکرر در کتبش فرموده است: ( هر کسى عادت کرده است بدون دلیل تصدیق کند، تاز فطرت انسانى به در شده است .)
شرح حال شیخ بخصوص برخى از اشعارش ، حاکى است که مورد طعن و ایذاء و جرح لسان امثلا گروه یاد شده قرار گرفته است ؛ چنانکه ابن ابى اصیعه در کتاب عیون الانباء فى طبقات الاطباء. این ابیاتی را از شیخ نقل کرده است که ترجمه آن چنین است :
عجب از گروهى که بدخواه فضایل من اند، مرا عیب و نکوهش مى کنند.
بر فضل من خشم مى گیرند و حکمت مار مذمت مى کنند، از نقص خود در وحشت اند و از کمال من .
همانا که مثل من در برابر بدسگالى و خشم آنان مثل آن کوه بزرگى است که شاخ زدن بزهاى کوهى را به خود ناچیز مى شمارد.
هرگاه جوانمرد نیکوخوى رشاد خویش را شناخهت سرزنش نادان بر وى سبک مى شود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
آوای آشنا
اشتراک